۩۞۩IRAN – FUN۩۞۩
تفریح و سرگرمی فقط با این وبلاگ

 

 

مردی در نمایشگاهی گلدان می فروخت . زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کرد .


بعضی ها بدون تزیین بودند، اما بعضی ها هم طرحهای ظریفی داشتند .زن قیمت


گلدانها را پرسید و شگفت زده دریافت که قیمت همه آنها یکی است .او پرسید:....


چرا گلدانهای نقش دار و گلدانهای ساده یک قیمت هستند ؟چرا برای گلدانی که وقت و


زحمت بیشتری برده است همان پول گلدان ساده را می گیری؟ 


فروشنده گفت: من هنرمندم . قیمت گلدانی را که ساخته ام می گیرم. زیبایی رایگان


است . 
  

 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

ارسال در تاريخ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, توسط Ali Mehraby

 

شیطان به حضرت یحیی گفت : می خواهم تو را نصیحت کنم !

حضرت یحیی فرمود : من میل ندارم ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند .

شیطان گفت :‌مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند :....

۱) عده ای مانند شما معصومند ، ار آنها مایوسیم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند


۲) دسته ای هم بر عکس در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم

۳) دسته ای هم هستند که از دست انها رنج می بریم ؛ زیرا فریب می خورند ؛ ولی سپس از کرده خود

پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند دفعه دیگر که نزدیکه که موفق

شویم ،؛ اما آنها دوباره به یاد خدا می افتند و از چنگال ما فرار می کنند . ما از چنین افرادی پیوسته رنج می

بریم .


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

ارسال در تاريخ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, توسط Ali Mehraby

 

 داستانک ضدحال

زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست، ربدشامبرش را می‌‌پوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود...

زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید... 

زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد : "چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟"


 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, توسط Ali Mehraby

 

پیغام گیر سعدی:

از آوای دل انگیز تو مستم

نباشم خانه و شرمنده هستم

به پیغام تو خواهم گفت پاسخ

فلک را گر فرصتی دادی به دستم

.....

پیغام گیر فردوسی :

نمی باشم امروز اندر سرای

که رسم ادب را بیارم به جای

به پیغامت ای دوست گویم جواب

چو فردا بر آید بلند آفتاب


 

 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, توسط Ali Mehraby

 

شگرد پسرک در مقابل نادر شاه 

زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟

قرآن.

- از کجای قرآن؟

- انا فتحنا….

نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.

سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن اباکرد.

نادر گفت: چر ا نمی گیری؟

گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.

نادر گفت: به او بگو نادر داده است.

پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند.

می‌گوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد.

حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.

از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد

 


امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

ارسال در تاريخ دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, توسط Ali Mehraby
.: Weblog Themes By Blog Skin :.

اسلایدر

دانلود فیلم